😋رمان جدید😋
سلام
رمان جدید
نام:عاشق تنها
شخصیت ها:
مارینت.
علایق:آدرین.باران.آلیا
تنفرات:بی عدالتی.بی توجهی.سیاست
آدرین.
علایق:مرینت.ستاره ها.مکس
تنفرات:بی احساس بودن.بی عدالتی.بی منطق بودن
سایرین شخصیت ها: الویا. نینو. آلیا. کاگامی. مکس. مَکلی کاسیفورد.
آهنگش
ساده بود دل کندن از اون همه خاطره برات؟
الان خوبی بی من خوش میگذره آروم شبات؟
توی دست های من گل نبود پوچ شد
شیرین بود خنده هات زندگیم دود شد
♡گیر کردم تو شبی که گفتی باید جدا شیم♡
♡چشامو وا میکنم میبندم پیشم شاید تو باشی♡
♡قرار بود این موقع باشیم کجا ببین حالا کجاشیم♡
♡گیر کردم تو شبی که گفتی باید جدا شیم♡
♡چشامو وا میکنم میبندم پیشم شاید تو باشی♡
♡قرار بود این موقع باشیم کجا ببین حالا کجاشیم♡
اتفاقی یه روز رد شدم از اون خیابون
♡دیدمت یخ زدم چه پیر شدیم ما هر دوتامون♡
ساده بودم برات زندگیم سخت شد
گریه کردم که تو زندگیت تلخ شد
♡گیر کردم تو شبی که گفتی باید جدا شیم♡
♡چشامو وا میکنم میبندم پیشم شاید تو باشی♡
♡قرار بود این موقع باشیم کجا ببین حالا کجاشیم♡
♡گیر کردم تو شبی که گفتی باید جدا شیم♡
♡چشامو وا میکنم میبندم پیشم شاید تو باشی♡
♡قرار بود این موقع باشیم کجا ببین حالا کجاشیم...........♡
یخ زدم / شادمهر عقیلی
اینم آهنگمونه
خواننده مورد علاقه من
برید آهنگشو دان کنید
و جاهایی که با ♡ مشخص کردم جزو داستانه
عاشق تنها
پارت آزمایشی
برید ادامه
ژانر:عاشقانه
مال خودمه ها
پارت آزمایشی هست
نسیم آرام می وزید و برگ های خشک و رنگارنگ آرام از درختانی که از سرما می لرزیدند پایین می افتادند. وقت جدایی بود جدایی از این همه عشق؟ مگر می شد اینقدر شجاع بود؟؟؟ مگر می شد انقدر گذشت داشت؟؟؟
مرینت:آدرین نرووو من بدون تو چیکار کنم قلبمو نشکن.
آدرین:مجبورم مرینت حتی پدرمم نمی دونه تازه ممکنه روزی برگردم.
مرینت:ممکنه چطور دلت میاد؟؟؟؟
آدرین:منتظرم بمون مرینت من راه دیگه ای ندارم.
سپس در حالی که اشکی از گونه اش سرازیر میشد دستان لرزان دختر جوان عاشق را گرفت و سپس به صورتش خیره شد.
مست چشمان آبیش شد و اورا در اغوش گرفت و بغض هردوشون ترکید و مرینت با صدای لرزانی گفت:برگرد آدرین منتظرت می مونم من هیچ وقت فراموشت نمی کنم.
سپس آدرین رفت و دختر تنها به خانه برگشت این دختر عاشق فقط 15 سال داشت ولی از عشقش گذشت و منتظر آدرین ماند به امید روزی که دوباره اورا ببیند و مشغول کارهایش شد.........
در طرفی دیگر آدرین 17 ساله در ماشین بغض کرده بود خودشم نمی دانست چطور مرینت را ترک کرد مرینت حالا با نامادریش تنها بود نامادریش مثل مادر واقعی اش با او رفتار میکرد و مهربان بود ولی اگر اورا هم از دست می داد چه؟ مادرش در زمان تولدش از دنیا رفت و پدرش پس ازدواج با زنی که 36 سال داشت و موهایی قرمز و چشمانی سیاه و قدی بلند داشت درگذشت و الان مرینت تنها بود نامادریش تا بحال بچه دار نشده بود به خاطر همین مرینت را دختر خود می دانست و او را خیلی دوست می داشت.....
مرینت در شیروانی مشغول دیدن عکس هایش با پدرش بود که الویا (نامادریش) او را دید و در حالی که از پله ها پایین می رفت با خود گفت:آه تام چرا رفتی ولی نگران نباش من مواظب دخترت هستم.
مرینت چشمش به عکسی افتاد که با آدرین انداخته بودن آن را بوسید و روی سینه اش گذاشت و زمزمه کرد:منتظرت می مونم آدرین........
و آدرین در حالی که به دستبندی که مرینت واسه ی تولدش با تمام وجودش برایش دوخته بود خیره شد سپس گفت:مارینت تو بهترینی تو شگفت انگیزی من برمیگردم پیشت و به قطره های بارانی که روی پنجره ماشین می قلتید خیره شد بارون برایش یادآور مرینت بود چون اونها در باران عاشق هم شدند و مرینت عاشق باران بود.
و مرینت به ستاره ای خیره شده بود که در اسمان می درخشید و منتظر بود زودتر شب شود آدرین عاشق آن ستاره بود چون وقتی با دوستانش در اسمان ظاهر می شد قلبی را تشکیل می داد که انگار مربوط به دونفر بود ادرین می گفت اون ستاره من و تو هستیم اون دو ستاره همیشه کنار هم بودند مرینت و آدرین هم شاید از هم جدا بودند ولی قلب آنها کنار هم بود و به هم عشق می وزیدند.
ادامه دارد......ـ........