معرفی رمان
سلام خشملا من یه رمانی هست که وقتی 10 سالم بود خوندمش و اولین رمانی بود که خوندم و باهاش گریه کردم من خیلی احساسیم و موقعی که ایوا سینئت کلر مرد گریه کردم حالا خودتون اگه بخونید می فهمین ایوا کیه حالا اگه دوست دارید خلاصشو بخونید اگرم بخاید براتون تو وب بزارم ماغینتا جون شما مخصوصا واسه تو گداشتم اجی ببین دوس داری؟
عمو تام یکی از برده های اقای شلبی است او به خاطر ورشکست شدنش مجبور میشود عموتام برده مومن و وفادارش را همراه پسر لیزا بفروشد و عموتام که وضعیت اربابش را درک میکند رضایت می دهد و پس از مدتی با دوشیزه جولن ایوا سینت کلر اشنا می شود که دختر مومن مسیحی و مهربانی است او از پدر ثروت مندش میخواهد عمو تام رو خریداری کند و با او دوست میشود ایوا دچار یک مریضی بودی و پس از مدتی از دنیا میرود ولی بعد عمو تام توسط مادر ایوا که بر خلاف ایوا و پدرش به برده ها اهمیت نمی دهد و به اون ها نزدیک نمی شود عمو تام را به یک مرد بدجنس میفروشد و با کاسی و املین اشنا می شود و میفهمید که انها در مدتی که پیش اون مرد بودن رنج زیادی کشیدند و کاسی به او پیشنهاد می دهد که فرار کنند و کاسی و املین به شکل ترسناکی از اون عمارت فرار می کنند و عمو تام همان جا جان می دهد........